نامسلمان

همه چیز در مورد فرقه ی انحرافی وهابیت

نامسلمان

همه چیز در مورد فرقه ی انحرافی وهابیت

نامسلمان

سلام
به وبلاگ من خوش اومدید.
این وبلاگ سعی دارد اطلاعات مختصر و مفید ، ضروری و مهم در مورد فرقه ی انحرافی وهابیّت را در اختیار شما قرار دهد .
اطلاعاتی که با توجه به تبلیغات گسترده ی فرقه ضاله ی وهابیت علیه شیعه ،دانستن آن ها برای جوانان مسلمان ضروری به نظر می رسد.

گالری تصاویر
حدیث موضوعی



 یکی از شبهاتی که وهابیت  علیه شیعیان رواج داده این است که شیعیان به خاطر منافع دنیوی خود، برخلاف سنّت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشا را با هم می‌خوانند. در جواب این شبهه باید گفت :

پیامبران الهی سفیران حضرت حق و مأمور هدایت مردم به سوی کمال دنیوی و اخروی بوده‌اند و بدیهی است که تحقق این آرمان درگرو تنزّه و مبرا بودن آنان از هرگونه خطا و عیب می‌باشد، تا در پرتو این تنزیه بتوانند اعتماد مردم را جلب و ایشان را به راه راست هدایت نمایند.


سنّت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به معنای قول، فعل، و تقریر آن حضرت در کنار قرآن مجید مورد اهتمام تمام مسلمانان و مستند معارف و احکام حیات بخش اسلام است.[1]


پس تأسی به سنّت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به دلیل عصمت آن بزرگوار سعادت دنیا و آخرت را در بردارد. لذا اینجا بررسی می‌کنیم که آیا همواره نماز آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ به طور جدا جدا بوده است یا آن بزرگوار نمازهایی را هم جمع خوانده؟ او اگر جمع خوانده به چه دلیل جمع خوانده است؟ و عموماً به دلیل فقهی شیعه که نمازهای را دارای وقت مشترک یا موسع ‌می‌داند، و اهل سنّت که مضیق می‌داند اشاره نمی‌کنیم، بلکه از روایاتی که برادران اهل سنّت در کتب معتبر خودشان آورده‌اند استناد فراهم کرد.


در کتاب صحیح بخاری در باب تأمل برای نماز ظهر از شدت گرمی جهت سرد شدن، از ابی‌ذر نقل کرده که گفت: مؤذن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ شروع به اذان گفتن نمود، برای نماز ظهر. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: بگذار هوا خنک شود. بگذار هواخنک شود. و باز فرمود: صبر کن. و  در ادامه فرمود: شدت گرمای هوا از بادهای جهنم است، پس هنگامی که هوا گرم شد، صبر کنید تا هوا خنک شده و نماز بگذارید. (برای نمازگزاردن صبر کنید تا هوا خنک شود.)[2]


زید بن وهب از ابی_ذر نقل می‌کند که گفت:‌ما با پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در سفری بودیم، مؤذن خواست برای نماز ظهر اذان بگوید، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: بگذار هوا خنک شود. مدتی بعد باز خواست اذان بگوید پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: بگذار هوا خنک شود.[3]


همین روایت در صحیح مسلم عیناً آمده است[4] و همچنین در سنن الترمذی این روایت و شبیه آن از ابی‌ هریرة هم نقل شده که: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «در گرمای هوا بگذارید هوا سرد شود و بعد نماز بگذارید چون گرمای هوا از بادهای جهنم است». و ابوعیسی حدیث ابی هریرة را حدیث حسن و صحیح می‌داند.[5]


اینجا امام شافعی دلیل می‌آورد که: «صبر کردن تا هوا خنک شود برای نماز هنگامی است که مردم از راه دور بیایند، ولی کسی که تنها نماز می‌خواند و یا در مسجد محل خود اجتماع می‌کنند، پس دوست دارند که تأخیر در صلاة به دلیل گرمی هوا نشود.


ابوعیسی به این استدلال اشکال دارد و می‌گوید: همان قول اول که تأخیر شده اولی و بهتر است، و دلیل را اینگونه بیان می‌دارد که: اگر عدم تأخیر در نماز ظهر در گرمای هوا باشد با حدیث که از ابی‌ذر نقل شده مخالفت دارد. چون مردم در سفر جمع بودند و نیازی نبود تا از راه‌های دور بیایند. و ابوعیسی حدیث نقل از ابی‌ذر را هم صحیح می‌داند.[6]


و امّا تعجیل و جلوانداختن نماز عصر، باز هم الترمذی در سنن خود بابی دارد به همین نام، و حدیثی را از عائشه نقل می‌کند که گفت: پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز عصر را به جای آورد و حال آن که آفتاب در حجره باقی بود و سایه‌ای ظاهر نشده بود. که باز هم ابوعیسی این حدیث را حسن و صحیح می‌داند. و اظهار می‌دارد که تعجیل در نماز عصر را بعضی از اهل علم از اصحاب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مثل عمر، عبدالله بن مسعود، عائشه و أنس و غیرواحد از تابعین اختیار کرده‌اند، و حال آن که آن را مکروه می‌دانند.[7]


امام شافعی در سند خود از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: آیا از نماز پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در سفر شما را خبر دهم؟! در زوال شمس (خورشید) او در منزل خودش بود و نماز ظهر و عصر را جمع خواند، و همچنین مسافرت کرد قبل از زوال شمس و نماز ظهر را تأخیر انداخت و با عصر با هم اقامه کرد. و گمان می‌کنم نماز مغرب و عشاء را نیز این چنین خواند.[8]


و باز از ابن عباس در سند احمد بن حنبل آمده که: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را در سفر و در وطن جمع اقامه‌ کردند[9] و از معاذ هم نقل شده که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را در جنگ تبوک جمع اقامه کرد.[10] وعبدالله بن شقیق می‌گوید: «ابن عباس برای ما روزی عصر خطبه می‌خواند، تا اینکه خورشید غروب کرد و ستارگان نمایان شدند، مردم شروع کردند، بگویند وقت نماز است و مردی از بنی‌تمیم آمد و گفت: سستی نکن! بس کن، وقت نماز است! ابن عباس گفت: «آیا می‌خواهی سنّت را به من یاد بدهی؟! و اضافه کرد من دیدم که رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء جمع کرد.[11] و حتی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز ظهر و  عصر و مغرب وعشاء را در مدینه به صورت جمع خواند، و حال آن که نه زمان و نه مکان ترس‌آور و نه در سفر بوده. و نه در حال باران باریدن.[12]


البته در روایاتی هم ذکر شده که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز جمع ظهر و عصر و مغرب و عشاء خواند، در حالی که شب بارانی بود[13] و یا اینکه در حال سفر بود و یا از روی خوف بود، ولی همانگونه که ذکر شد روایاتی هم آمده که جمع خوانده در حالی که نه در سفر بوده‌اند و نه هوا بارانی بوده و نه در حال خوف بوده‌اند.


بنابراین بدون غرض به این نتیجه‌ می‌رسیم که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نمازها را هم پنجگانه می‌خوانده‌اند. و هم به طور جمع، اگر چه دلیل کسانی که جمع می‌خوانند به دلیل اولاً سنّت و دوماً سیره ائمه ـ علیهم السّلام ـ و سوماً قائل بودن به وقت مشترک می‌باشد. پس عنوان منافع شیعیان ایجاب می‌کند تا نماز را جمع بخوانند، حرف و سخن خوبی نیست، مضافاً به اینکه هم کتب دست اول اهل سنّت روایات جمع را ذکر کرده‌اند و بعضی باب برای آن باز نموده‌اند که باید رجوع شود.


مرحوم علامه طباطبایی در ذیل روایت که «ابرد» دارد و یعنی بگذار هوا خنک شود. نکته‌ای آورده‌اند، که ذکر می‌شود: «بعضی معنی کلمه «ابرد» را به معنای «شتاب»، «به شتاب» و آن را از کلمه «برید» یعنی قاصد گرفته‌اند، لیکن ظاهر روایت می‌رساند که مراد از کلمه «ابرد» تأخیر انداختن است، تا هوا خنک شود و شدت گرما کاسته گردد، چنان که روایتی در کتاب «العلاء» از محمد بن مسلم نقل شده این معنی را تأیید می‌کند، محمد بن مسلم گوید: امام باقر ـ علیه السّلام ـ در مسجد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حالی که من داشتم نماز می‌خواندم مرا دید. بعداً روزی به من فرمود: «هیچ وقت نماز واجب را در آن وقت نخوان، آیا نماز را در آن شدت گرما می‌خوانی؟ عرض کردم: نماز نافله بود.[14]


و غزالی هم در کتاب «احیاء العلوم» گوید: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ هر وقت در نماز، کسی به خدمتش می‌آمد و در کنارش می‌نشست، برای خاطر او نماز را کوتاه می‌کرد، و متوجه او می‌شد و می‌فرمود: «آیا حاجتی داری؟ پس از آن که حاجت او را بر می‌آورد، مجدداً به نماز می‌ایستاد.[15]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:


1. تمام النعمه، محمد ناصرالدین الالبانی، یک جلدی، ص 321، ج سوم، سال 1409، نشر مکتبه الاسلامیه دار الرایه.


2. فتح الملک العلی معجم حدیث باب مدینه العلم علی ـ علیه السّلام ـ احمد بن الصدیق المغربی. یک جلدی، ص 139، مکتبه امیر المؤمنین. اصفهان.


3. کنز العمال، المتقی الهندی، 16 جلدی. ج 8، ص 193، موسسه الرساله بیروت، ج 6، ص 739.


4. سنن الدار قطنی، علی بن عمر الدار قطنی، 4 جلدی، ج 1، ص 375، چ اول، سال 1417، دار الکتب العلمیه بیروت، لبنان.


 


---------------------------------------------------------


پاورقی :


1. رهاورد گفتمان، دستاورد 20 کمیسیون علمی علمای تشیع و تسنن، معاونت پژوهش دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنّت بلوچستان، نتایج کمیسیون «سنّت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و راه‌های دست‌یابی به آن»، ص 87، چ اول، سال 1379 قم.


2. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل البخاری، 8 جلدی، ج 1، ص 124، چ دار الفکر، بیروت، 1401.


3. همان، ص 126، و ایضاً ، ج 4، ص 89.


4. صحیح مسلم ابن الحجاج النیشابوری، 8 جلدی، ص 2، ص 108، دار الفکر بیروت.


5. سنن الترمذی، محمد بن عیسی الترمذی، ج 1، 5 جلدی، ص 106، دار الفکر بیروت، 1403.


6. همان، این حدیث با همین مضمون وعبارت در سنن الکبری، ج 1، ص 428، بیهقی، ج 3، ص 191؛ و نصب الرایه، ج 1، ص 246، الزیعلی نیز آمده است.


7. همان، ص 106 و 107.


8. المسند، الامام الشافعی، ص 48، یک جلدی، دار الکتب العلمیه بیروت لبنان.


9. سند احمد، لامام احمد بن حنبل، 6 جلدی، ج 1، ص 360، دار صادر، بیروت.


10. همان، ج 6، ص 236، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 34، محمد بن مزید القزوینی، 2 جلدی؛ و السنن الکبری، بیهقی، ج 2، ص 163.


11. صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج النیشابوری، 8 جلدی، ج 2، ص 153، دار الفکر، بیروت؛ و شرح مسلم، النووی، 18 جلدی، ج 5، ص 218، چ 2، سال 1407 ق.


12. سنن الترمذی، محمد بن عیسی الترمذی، ج 5، ص 392، چ دوم، 1403، 5 جلدی، دار الفکر بیروت.


13. سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 249 ـ 250، چ هفتم، سال 1378، چ اسلامیه، قم.


14. سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 249 ـ 250، چ هفتم، سال 1378، چ اسلامیه، قم.


15. سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 249 ـ 250، چ هفتم، سال 1378، چ اسلامیه، قم.




منبع: نرم افزار پاسخ 2.5

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی